top of page
omidmoludy0

جسم و تقدس


جسم و تقدس

پرسش:

پرسش ديگر آن است كه آيا تجسم پسر و بر گرفتن طبيعت انساني نوعي تقدس بخشي به جسم انساني است؟ آيا در امتداد پادشاهي خداوند كه به آسمان و زميني جديد امتداد مي يابد جسم و ماده تطهير مي شود و دنياي سقوط كرده احياء مي شود.


پاسخ:

تجسم پسر و بر گرفتن طبيعت انساني به خودی خود، تقدس بخشي به جسم انساني نیست؛ اما در خصوص موضوع ماده و جسم و تقدس آن، اساسا بین فرهنگ یهودیِ متون عهد جدید و تصورات برگرفته از فرهنگ یونانی تاثیر گذاشته بر مسیحیت، تفاوتی قائل شد. تعریف جسم به عنوان موجودِ مادی و فانی که در هنگام مرگ از روح جدا می شود، میراث فرهنگ یونانی است؛ از این دریچه، اگر بگوییم که جسم شدن کلمه، در مغایرت با چنین تعابیری، ارج نهادن بر جسم است، البته به بیراهه نرفته ایم؛ اما این بدان معنا نیست که بتوان جسم شدن کلمه را به خودی خود، حمل بر تقدس بخشیدن به جسم کرد.

جسم(۱)، یعنی وجه مرئی و زندهٔ شخص انسانی، معمولاً در برابر جان ترسیم می گردد. پولس می گوید که جسم ما، معبد روح القدس است (۲)، بنا بر این بایستی نهایت احترام را نسبت به جسم خود و دیگران داشته باشیم. بُعد خاکیِ انسان جسم است. جسم انسان ”ماده ای“ (جسدی) نیست که توسط نَفْس (روح) به صورت انسان سرشته شده باشد.

سامی ها واژه های جسم و نفْس را جهت اشاره به شخص یا پیوند خویشاوندی به کار می بردند. نشانهٔ شناخت حقیقی زن و شوهر، آن نیست که نفس واحدی باشند بلکه تنِ واحدی. هر شخص عمق وجودش بر حسب جسم تعیین می گردد. روح، نشانهٔ منشاء الهی و آسمانی است؛ در صورتی که جسم، وضعیت خاکی و ضعیف را توصیف می کند، لذا به غیر از خدا همه چیز جسم است. انسان در این دنیای دون ”بر حسب جسم“ هستی دارد، ”در جسم“ زندگی می کند، از راه جسم مرئی می گردد، حضور دارد، رنج می کشد و بقا دارد. بدین تعبیر، کلمهٔ خدا هنگامی که جسم شد و انسان واقعی گردید، هر چند تابع محدودیت های این دنیا شد، لکن فساد را به خود ندید. جسم و خون معرّف انسان در ضعف خاکی او هستند. ”خوردن جسم و نوشیدن خونِ“ عیسی همانا ”خوردنی حقیقی“ (۳) و پیوند عمیق با اوست از راه روح حیاتبخش خدا، زیرا از جسم کاری بر نمی آید.

گاهی در اثر نفوذ فرهنگ یونانی، جسم معنی سنگین شدن انسان و تمایل به بدی و گناه می دهد. «روح راغب است ولی جسم ناتوان»(۴).پولس رسول به تبعیت از یهودیت آن زمان او که آمیخته به یونانی گرایی بود، جسم و گناه را به هم می پیوند(۵) . جسم، چون توسط خدا آفریده شده به خودی خود خوب است، اما هر قدر بیشتر در برابر خداوند تکبر بورزد بیشتر در معرض گناه قرار می گیرد. جسم می تواند بیانگر نظام منسوخ شریعت باشد. اگر پولس رسول هنوز ”در جسم“ زندگی کند، دیگر نمی تواند ”بر حسب جسم“ زندگی کند، چون در غیر این صورت زندگی وی خاکی (جسمانی) خواهد بود. پولس رسول این مطلب را به وسیلهٔ مقابلهٔ جسم و روح تنظیم و معرفی کرده است. این رویارویی اصلاً با مقابلهٔ جسم و روح یا با مقابلهٔ نجاست و پاکی همسان نیست؛ بلکه نمایانگر تضاد بین ”خاکی“ و ”آسمانی“، دو جنبهٔ اساسی تجربهٔ انسانی می‌باشد؛ روح القدس به مسیحیان داده شده، و از طرف دیگر گناه در جسم مستقر شده است، اما شخص ایماندار به فیض مسیح که جسم بشری به خود گرفت، از این نبرد پیروزمندانه در می آید. مسیح در جسم بشری، در حیثیت جسم گناهکار، گناه را در همان جسم مغلوب ساخته است.

جسم، الگوی جامعهٔ روحانی است که متصل و متحد است؛ علی رغم تکثر اعضا به وسیلهٔ بدن خود، شخص انسانی با برادران و با تمام موجودات ارتباط دارد و احساسات خود را اظهار می کند. جسمی که گناه در آن ساکن است، بدن را به قید می کشد و ”بدن گناهکار“، که گناه بر آن تسلط یافته، به سوی مرگ می رود؛ بدن، اینجا، با جسمِ شرّ یکسان است و انسانِ میرا را بندهٔ گناه ساخته است. توسط مسیح که بدن جسمانی گرفت، بدن گناهکار منهدم شد و از این جسم خاکی که به سوی مرگ می رود بیرون آمده، پس از این به بعد، انسان می تواند خدا را در جسم خود ستایش کند و در عبادتی زنده بدن خود را به عنوان قربانی تقدیم کند. (۶)

مسیح با الحاق ما به خود، بدن بی همتای خود را از بدن های ما می سازد (کلیسا)؛ همچنین بدن، باید از مرگ برخیزد. سرانجام بدن انسان به یک بدنِ روحانیِ جلال یافته تبدیل می شود و مسیحیان می توانند به تمام معنی در اعتقادنامهٔ خود بگویند که «به رستاخیز بدن ها ایمان دارم»



پی نوشت:


۱- معادل کلمات یونانی σάρξ sarx به معنای جسم، تن؛ گوشت؛ رگ و پی؛ بدن؛ جسم، جسمانی؛ طبیعت انسانی؛ جسمانیت؛ این کلمه به قسمت مادی انسان اشاره داشته، مفهوم آن، انسان را از خدا متمایز می کند. به بدن مادی انسان و حیوان اطلاق می شود. گاهی به ناتوانی و محدودیت در قدرت و نیرو (ر.ک رومیان 3:8) و گاه نیز به عنصر مادی مسیح و وجود زمینی وی اشاره دارد( ر.ک مثلا رومیان 3:1). همچنین σῶμα soma جسم؛ جسم زنده؛ گاهی به جسم مرده نیز اطلاق شده است (لوقا 17: 37)؛ جسم انسان، جسم حیوان (عبرانیان 13: 11)؛ برای گیاه نیز بکار رفته است (اول قرنتیان 15: 37-38). به طور معمول اشاره به بدن فیزیکی انسان و حیوان دارد. معادل عبری בָּשָׂר basar به معنای تن و گوشت که با واژۀ بشر قرابت دارد.

۲- اول قرنیان ۶: ۱۹

۳- ر.ک انجیل یوحنا 6: 55

۴- انجیل متی ۲۶: ۴۱

۵- به عنوان نمونه ر.ک افسسیان 2: 3

۶- ر.ک رومیان روم ۱۲: ۱

4 views0 comments

Recent Posts

See All
bottom of page